شبکه یک - 27 تیر 1393

"شکست و پیروزی" ، بهانه "تعالی" (مسئولیت ما و مشیّت خدا)

21 رمضان 92 – شب شهادت امیرالمومنین (ع) – مشهد هیات رزمندگان اسلام {جامع الحسین}

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و آرزوی موفقیت برای خواهران عزیز دارم و از این‌که بنده را در جمع خودتان پذیرفتید تشکر می‌کنم. فرمودند خانم‌ها نامردی نکردند پیش خودم گفتم اتفاقاً خانم‌ها نامردی کردند و به همین دلیل هم منظم هستند. چون خانم‌ها معمولاً از آقایان منظم‌تر هستند و در همه‌ی مباحث معمولاً متعهدانه‌تر رفتار می‌کنند. این باعث شرمندگی مردهاست. عرض شود که من تحت عنوان «ورزش برای...» می‌خواهم دو، سه نکته را خدمت شما عرض بکنم. این‌جا تعبیری تحت عنوان «ورزش برای ورزش» فرمودند. تقریباً می‌دانید که چند نوع فلسفه بین ورزش و چند نوع صورت‌بندی برای ورزش در دنیا مطرح بوده و هست. البته به شمول شامل مفاهیم دیگری هم می‌شده و می‌شود ولی به طور خاص چون جمع این‌جا خانم‌های ورزشکار یا مربی ورزش هستند و فرمودند بعضی از خواهران در بعضی از رشته‌ها رتبه‌های جهانی دارند و بعضی از خانم‌ها حافظ قرآن هستند و در عین حال مربی ورزش هستند و خلاصه همه ورزشکار هستند من در ذیل این عنوان «ورزش برای...» به چند مورد از این تئوری‌ها و نظریه‌ها اشاره می‌کنم که البته شما هم کم و بیش می‌دانید. بعد می‌بینیم که ما با کدام فلسفه‌ی ورزش می‌توانیم هم به منافع ورزش برسیم و هم از صدماتی که به بشر امروز در ذیل عناوین ورزشی یا مسابقات ورزشی یا مدال‌های ورزشی وارد می‌شود مصون بمانیم. ورزش برای لذت آیا مشروع است یا نیست؟ خواهیم گفت که مشروع هست. اما لذت نمی‌تواند هدف نهایی ورزش باشد. ورزش برای شکوفایی استعدادها و روح رقابت و انگیزه برای تحرک مشروع هست یا نیست؟ توزیع خواهیم داد که مشروع است اما ورزش برای رقابت نیست. ورزش برای شهرت چه؟ نوعی از شهرت‌خواهی در ورزش مشروع است اما ورزش برای شهرت نیست. در واقع‌ این «نه»ها گفته می‌شود که حالا من بعضی از نظریات مطرح شده و نقدی که می‌توان بر آن‌ها وارد کرد را عرض می‌کنم تا ببینیم آن ایده‌ای که ما و شما به آن معتقد هستیم و در تئوری ورزش در جهان امروز یک تحولی خواهد بود چه هست. چون خانم هستید یک بعد هم در باب نقش زن در عرصه‌ی ورزش ملی و بین‌الملل و مسئولیت ویژه و خاصی که به زن ورزشکار ایرانی در این دوره از تاریخ بشر و در این مقطع جهان متوجه هست و خود این یک پدیده‌ی تازه‌ای است. می‌پرسند در الگوی زندگی دینی از نظر قرآن و اسلام شادی اصالت دارد یا غم اصالت دارد؟ جواب می‌دهیم تا شادی و غم برای چه باشد؟ کدام شادی و کدام غم را می‌گویید؟ با بعضی از شادی‌ها و بعضی از غم‌ها قطعاً مخالف هستیم. اما سکه‌ی زندگی دو رو دارد که یکی غم است و دیگری شادی است و هر دو هم لازم هستند اما کدام نوع غم و کدام نوع شادی لازم است؟ ما همان‌قدر که به شادی احتیاج داریم به غم هم احتیاج داریم. غم یک بعد چهره‌ی انسان است و شادی هم یک بعد از آن است. هر دو هم لازم است. اما اصل در زندگی غم نیست مگر یک غم اساسی درونی که آن غم نگرانی از این باش که ما با اصل زندگی چه می‌کنیم و عاقبت ما چه می‌شود و این‌که دغدغه‌ی سعادت داشته باشیم که در واقع این هم یک غم سرد و یک غم تلخ نیست. این یک غم سیاهی نیست و به تعبیری چون یک غم عقلانی است یک غم شیرینی است. پس شادی و غرب عقلانی است. ورزش هم همین‌طور است. حالا خواهیم گفت که در یک نگاه که اسم آن را گاهی نگاه مدرن می‌گذارند ورزش تبدیل به نوعی پرستش شده است. خود ورزش برای ورزش است. یک شاخه‌ای از تن‌پرستی شده است. ورزش‌پرستی شاخه‌ای از تن‌پرستی تا این‌که بگویی ورزش به عنوان یک گام در جهت انسان شدن و تکامل است. ببینید فلسفه‌ی دینی و فلسفه‌ی اسلامی ورزش با فلسفه‌ی مادی ورزش چند تفاوت دارند. شباهت‌های این‌ها هم زیاد است ولی حالا نمی‌خواهیم راجع به شباهت‌ها صحبت بکنیم. می‌خواهم چند مورد از تفاوت‌ها را بگویم. یکی از تفاوت‌ها این است که در فلسفه‌ی دینی ورزش، ورزش جزئی از یک پروژه‌ی بزرگ‌تر است. خود ورزش روی هوا مستقلاً هدف نیست. ورزش جزئی از یک پروژه است. جزئی از پروژه‌ی زندگی است. یعنی اگر کل زندگی به یک سمت خاصی هدف‌گیری می‌شود ورزش هم در این ماشین بزرگ یک نقشی ایفا می‌کند و یک قطعه‌ای از این قطعات است. بنابراین باید به نوعی به کارآمدی ورزش و این‌که در کل زندگی چه نقشی ایفا می‌کند نظر داشت. همه‌ جای عالم، غرب و شرق عالم و در قدیم و جدید هم این بوده است تا همین دوره‌ی اصالت نفس که حاکم می‌شود ورزش از این حالت بیرون می‌آید و الا قبلاً هم همین‌طور بوده است. اتفاقاً الان داشتیم با دوستان راجع به تاریخ المپیک و ورزش صحبت می‌کردیم از این صحبت شد که خود المپیک در یونان باستان اول جنبه‌ی ورزش نداشته بلکه جنبه‌ی تمرین نظامی داشته است. اصلاً المپیک پادگان ارتش یونان بود که این‌ها تمرین تیراندازی و تمرین کمان‌کشی و تمرین وزنه‌برداری و انواع اسب‌سوازی و کشتی می‌کردند و تمام این‌ها در واقع تمرین‌های رزمی بود. اصلاً اصل المپیک تمرین رزمی در پادگان‌های ارتش یونان و روم بوده است. شبیه بقیه‌ی دنیا بوده است. نگاه می‌کردند که ورزش باید در خدمت چه چیزی باشد؟ اهدافی برای آن می‌شماردند که حالا من به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنم. هدفی که برای ورزش تعیین می‌شود در این دو سیستم چه هدفی است؟ این‌ها آثار دارد. اگر ورزش را جزوی از یک پروژه‌ی کمال و رشد معنوی و رشد انسانی لحاظ کردی، یعنی گفتی انسان بدن دارد و این بدن باید سالم بماند، اگر گفتی انسان روح دارد و نشاط روحی و روانی به ورزش است، اگر گفتی ورزش هم در سلامت جسم تأثیر دارد و هم در نشاط روحی تأثیر دارد و هم در کارآمدی بدن و مهارت تأثیر دارد و هم یک نوع رقابت سالم است و هم تمرین اجتماعی شدن است و هم تمرین انضباط است و غیره، حتی آن جنبه‌ی لهوی که پیدا می‌کند و حالت بازی و شادی دارد لهو و لهب محسوب نمی‌شود و یک کار بی‌هدف و یک کار پوچ نیست و آن هم جزئی از یک پروژه است. قدیم که بسیاری از ورزش‌های الان نبوده است. بسیاری از این ورزش‌ها چند ده سال است که ابداع شده یا حالا دارد ابداع می‌شود. ورزش‌هایی که تا همین اخیراً در غرب و شرق عالم بوده یا رزمی بودند که برای مسئله‌ی دفاع از سرزمین به کار می‌آمدند یا این‌که ورزش‌های کاری بودند که مهارت در معیشت و کسب و کار بوده است. یک نوع مسابقه‌ی کار بود که حالت بازی هم پیدا می‌کرد تا یک شادی و لبخند و رقابتی هم در آن باشد. پس یا به کار معاش می‌آمده و یا به کار امنیت و رزم و دفاع و از این قبیل می‌آمده است و یک ورزش معلق روی هوا انجام نمی‌دادند. اگر این‌طور به ورزش نگاه کردیم و ورزش را جزئی از پروژه‌ی انسان بودن دانستیم برای ورزش قید اخلاق می‌گذاریم. همان‌طور که می‌پرسند اقتصاد اسلامی چیست؟ می‌گویند اقتصاد اسلامی اقتصاد به علاوه‌ی اخلاق است. اقتصاد سرمایه‌داری یعنی اقتصاد منهای اخلاق و اصالت سود است و به هر شیوه‌ای که سود به دست می‌آید همان است. ورزش هم همین‌طور است. تفاوت ورزش اسلامی با ورزش سکولار چه هست؟ ورزش اسلامی ورزش به علاوه‌ی اخلاق به علاوه‌ی تمرین جسم به علاوه‌ی تمرین روح است. ورزش اخلاقی، ورزش روحانی به علاوه‌ی ورزش جسمانی است. همه‌ی این‌ها با هم است و از هم تفکیک نمی‌شود. در نگاه سکولار به ورزش، ورزش جسم هست ولی روح و اخلاق تعطیل است. آن وقت هدف برنده شدن و مشهور شدن می‌شود ولو با دوپینگ و خیانت و دروغ و رشوه باشد. تو باید مشهور بشوی. من باید مشهور بشوم. اگر هدف این شد که من باید مشهور بشوم و تفکیک ورزش از اخلاق و شریعت و انسانیت و زندگی و سعادت اتفاق افتاد یک طور دیگر می‌شود و مسابقات بین‌المللی المپیک هم یک چیز دیگری می‌شود. آن وقت حتماً در این ورزش اگر یک خانمی بیاید و بگوید من می‌خواهم پوشیده باشم و مدال هم بیاورم او را مسخره می‌کنند. باید هم او را مسخره کنند. با آن منطق باید هم این خانم را مسخره کنند. چون در آن منطق مردان به زنان تحکم می‌کنند که ما اجازه نمی‌دهیم شما ورزش کنید الا این‌که جلوی ما برهنه بشوید و ما شما را نگاه کنیم. این را می‌گویند. مردان دارند برای زنان شرط می‌گذارند. زن می‌گوید من می‌خواهم ورزش کنم اما نمی‌خواهم جلوی تو باشد. می‌گوید می‌خواهم بدون هیچ شاعبه‌ی جنسی ورزش کنم. تو چطور ورزش می‌کنی؟ من هم می‌خواهم مثل تو ورزش کنم. مساوات زن و مرد در ورزش باید باشد. آیا در ورزش مرد جنبه‌های جنسی مطرح می‌شود؟ نه. خب زن هم می‌گوید من هم نمی‌خواهم این مسائل مطرح بشود. چطور مرد مدرن و مدرنیسم می‌گوید برای من ورزش لازم است ولی می‌گوید برای تو نه، برای تو ورزش به علاوه‌ی چیز دیگری لازم است. مردان اجازه نمی‌دهند. در نگاه سکولار و نگاه دنیوی به ورزش می‌توان همه کاری کرد. از دوپینگ تا مسئله‌ی برهنگی تا مسئله‌ی دروغ و خیانت و شهرت‌طلبی را می‌توان انجام داد. چون همه چیز برای شهرت و ثروت و طلا است. چون این‌جا ورزش جزئی از یک پروژه نیست و خود ورزش تمام پروژه شده است. لذا می‌گویند در دنیا مدرن خود ورزش یک دین است. المپیک آن یک مراسم حج است. اصلاً الگو دارد و قدیس درست می‌کند. همان‌طور که ما امام داریم در دین ورزش‌پرستی الگو و قدیس پیدا می‌شود. چهره‌سازی می‌شود. چرا؟ چطور است که چهره‌های ورزشی در غرب و دنیا خرید و فروش می‌شوند؟ در غرب این‌طور شده که این‌ها را باشگاه‌های سرمایه‌داری و بعد رسانه‌های سرمایه‌داری خرید و فروش می‌کنند و در مقاطع خاص از این‌ها استفاده‌ی تبلیغاتی می‌کنند. مثلاً همین تازگی دیدم این فوتبالیست مشهور انگلیسی به نام بکهام جزو فرقه‌ی کابالا و همین شبه عرفان یهودی که تلفیقی از مضامین یهودی و فراماسونری و صهیونیستی است شده که شیطان‌پرستی و این چیزها هم از درون آن بیرون می‌آید. این را به آن عنوان نشان می‌دهند که من مطمئن هستم اگر این آدم را بنشانی نمی‌تواند ده دقیقه راجع به عرفان حرف بزند و اصلاً نمی‌داند این‌ها چه هست ولی از این شهرت استفاده می‌کنند. یا طرف در یک ورزشی قهرمان است و مدال آورده است. بعد در زندگی خصوصی او یک کاری کرده، حالا با دوست دختر یا دوست پسر خود چه کار کرده که این‌ها یک مرتبه مسئله‌ی اصلی می‌شود. این‌ها الگوسازی می‌شود. این مشروعیت را از کجا آورده است؟ از ورزش گرفته است. چون اگر در ورزش قهرمان نمی‌شد که کسی به این کاری نداشت و او مثل بقیه‌ی آدم‌های داخل خیابان بود. این مدال آورد و قهرمان شد و مشروعیت خود را از ورزش گرفت اما استفاده‌ای که از او می‌شود استفاده‌ی ورزشی نیست. این‌ها شعار می‌دهند که ورزش را سیاسی نکنید اما در تمام تاریخ ورزش این‌قدر که الان هست سیاسی نبوده است. هم سیاسی است و هم کاملاً‌ ایدئولوژیک است. بعد از این طرف وقتی می‌گویند خانم ورزشکار ایرانی می‌خواهد با پوشش به میدان بیاید می‌گویند این‌ها تبلیغ است و این خلاف لایسیته است و ورزش را نباید مذهبی یا سیاسی کرد. خب شما اگر به ورزش کار داری به ورزش او نگاه کن. اگر قهرمان شد مدال بده و اگر قهرمان نشد مدال نده. چرا حاشیه بر متن غلبه می‌کند؟ اگر ورزش است خب ورزشی برخورد کن. چرا سیاسی و دینی و ایدئولوژیکی برخورد می‌کنی؟ از این نگران هستند. یعنی تا قبل از انقلاب ما زنان ورزشکار ما در عرصه‌های مسابقات بین‌الملل و المپیک بودند و جهان با این وضع مواجه نشده بود که زنانی هستند که می‌خواهند در یک رقابت جهانی و رقابت‌های بین‌المللی شرکت کنند و مدال بیاورند بدون این‌که دست از کرامت و وقار خودشان بردارند. چون در مدرنیته ورزش مدرن زن را مخیر کرد که یا باید دست از ورزش برداری یا دست از کرامت و شخصیت خود برداری. گفتند وقتی وارد عرصه‌ی ورزش می‌شوی باید کاملاً زنانه در حضور مردان باشی و یا نباید بیایی. اگر می‌خواهی هر دو ارزش را با هم حفظ بکنی تو را مسخره می‌کنیم و از شرکت در مسابقات بین‌المللی تو را محروم می‌کنیم و به تو مدال نمی‌دهیم و تو را تحقیر می‌کنیم. مثلاً برای شرکت در فلان مسابقات بین‌المللی به فلان کشور می‌روی و تا دم درب ورزشگاه هم می‌آیی و آماده هستی و همه هم می‌دانند که می‌توانی مدال بیاوری ولی آن‌جا اجازه نمی‌دهیم وارد میدان بشوی. برای این‌که زن برای ورود به عرصه‌ی ورزش طبق منطق حاکم بر جهان و طبق منطق غرب باید زن از کرامت خود بگذرد تا بتواند به لذت ورزش و رقابت سالم در ورزش و مدال ورزشی و برتری ورزشی برسد. حالا شما خواهران عزیز به عنوان مربی و ورزشکار دارید الگویی را در سطح کشور ایجاد می‌کنید که خواهید دید این الگو به سرعت جهانی خواهد شد. علائم این هم پیداست. این خیلی حرکت مهمی است. همان‌طور که در عرصه‌های دیگر هم این‌طور بود. یعنی زن امروز در دنیا مخیر شد که یا باید خانه و شوهر و فرزند و خانه‌داری بکند و دیگر هیچ نقشی در هیچ جایی نداشته باشی یا اگر می‌خواهی مثلاً وارد عرصه‌ی سیاسی و علمی و ورزشی و اجتماعی بشوی باید دست از خانواده برداری و اجازه نمی‌دهیم که هر دو را با هم داشته باشی. یا نباید وارد عرصه‌ی علمی بشوی یا اگر وارد شدی باید برهنه بشوی. این منطق حاکم بر جهان بوده و منطق حاکم بر ایران قبل از انقلاب هم بوده است. ولی در انقلاب یک منطق تازه‌ای متولد شد که در آن زن از حق زن بودن و متفاوت بودنش با افتخار دفاع می‌کند، از شرف و کرامت انسانی زنانه‌ی خودش دفاع می‌کند و بدون این‌که در منظر عمومی برهنه بشود و بدون این‌که از عفت و اخلاق و شخصیت خودش بگذرد و بدون این‌که از حجاب خودش بگذرد و بدون این‌که از خانواده‌ی خود بگذرد می‌تواند شخصیت و استعداد و توان خودش را نشان بدهد. این‌ها الگوهای تازه‌ای در دنیا است. اصلاً این در میان آن‌ها مرسوم بود که فکر می‌کردند خانم‌ها یا بی‌حجاب هستند و درس می‌خوانند و روشنفکر هستند یا اگر محجبه هستند باید بی‌سواد باشند. این دو قطبی بعد از انقلاب برای اولین بار در جهان امروز شکسته شد. یعنی زنان با عفت و محجبه و پوشیده و با وقار و با شخصیت در همه‌ی عرصه‌ها وارد شدند بدون این‌که دست از شوهر و فرزند و خانواده بکشند و خانه و خانه‌داری را تحقیر بکنند و فقط به دنبال شهرت و مدال و ریاست و مدرک باشند در عین حال سعی کردند در دو جبهه مبارزه کنند و موفق بودند. خیلی از آن‌ها موفق بودند. می‌گفتند نمی‌شود ولی شد. ما الان چقدر خانم‌هایی داریم که در دو، سه عرصه موفق هستند. من یک وقتی در جمع خانم‌ها این را گفتم که مادر من تقریباً‌ اولین خانم محجبه‌ای بود که پشت ماشین نشست. یعنی آن زمان در مشهد تمام خانم‌هایی که پشت ماشین می‌نشستند بی‌حجاب بودند. اولین زنی که در مشهد با حجاب پشت ماشین نشست ایشان بود و وقتی در خیابان می‌رفتند او را مسخره می‌کردند. حالا ایشان الان سکته کرده و مریض است و 20 سال است که خانه‌نشین هستند به عنوان نمونه می‌گویم. یادم می‌آید ایشان همیشه ساعت 8 و 9 صبح کل کارهای خانه را انجام می‌داد و بیرون می‌رفت و به فعالیت‌های سیاسی و مبارزه می‌رسید. مثلاً این‌ها قبل از انقلاب آموزش دیده بودند که کسانی که در شلوغی‌های انقلاب تیر می‌خورند و اگر به بیمارستان بروند بازداشت می‌شوند را چطور در خانه معالجه کنند و گلوله را چطور از بدن آن‌ها خارج بکنند و بخیه بزنند تا طرف به بیمارستان نرود. در این مسیرها و انقلاب و تظاهرات و درگیری شرکت می‌کرد. بعد هم که انقلاب پیروز شد به خانه‌ی فقرا و مستضعفین رسیدگی می‌کرد و همین کارهایی که الان تحت عنوان اردوهای جهادی می‌شود را انجام می‌داد. همیشه در ذهن من این بود که امکان دارد یک خانمی هم بچه‌های خود را رها نکند و هم فعالیت اجتماعی و سیاسی و خیریه و علمی و ورزشی بکند؟ در ذهن من جور در نمی‌آمد ولی در واقعیت می‌دیدم که می‌شود. نمونه‌های دیگر این موضوع هم شما هستید و این‌ها خیلی باارزش است. تیپ شما خانم‌ها یک فرمول حاکم بر جهان را شکستند و آن را عوض کردند. چون یکی از شعارهایی که این‌ها می‌دادند تا همان ابتدا مردم را از انقلاب پشیمان کنند را الان در همین کشورهای عربی که انقلاب می‌شود می‌دهند و می‌گویند مواظب باشید که اگر به اسلام‌گرایی رأی بدهید خانم‌ها باید در خانه‌ها بنشینند و نمی‌توانند هیچ کاری بکنند و خانم‌ها نباید دیگر در هیچ عرصه‌ای باشند. الان آن‌ها را از همین می‌ترسانند. چون امر دائر بود بین این‌که زن یا باید زنانگی خود را به میدان بیاورد یا اصلاً به میدان نیاید. و به شما بگویم که این‌ها از این الگو خیلی می‌ترسند. بعد از ایران رایج شد که در بعضی کشورهای دیگر هم خانم‌ها به عرصه‌های ملی و بین‌المللی آمدند و با پوشش وارد عرصه‌ی ورزش شدند. قبل از ما که نبودند. همین مسابقات بین‌المللی زنان مسلمان بعد از ما بود. حالا جالب است که در بعضی از کشورهای اروپایی و آمریکایی الان خانم‌هایی پیدا شده‌اند که مسلمان هم نیستند ولی از این الگو استقبال می‌کنند. او می‌گوید چرا هزینه‌ی این‌که من می‌خواهم ورزش بکنم یا مسابقه بدهم باید این باشد که برهنه بشوم؟ چرا به یک مدل سومی فکر نمی‌کنید که من هم کرامت خودم را حفظ بکنم و هم قهرمان باشم؟ این همان مدلی است که شما و تیپ شما آن را تولید می‌کنند و به شما بگویم به سرعت این کشورهای مسلمان دیگر از مالزی تا کشورهای شمال آفریقا و عربی یاد می‌گیرند و همین الان دارند الگوبرداری می‌کنند و با فاصله‌ی کمی هم جهانی می‌شوند. شما این‌هایی که علیه وال‌استریت در نیویورک و لندن تظاهرات کردند را دیده‌اید؟ چند شب پیش در اخبار نشان می‌داد که جوان‌های دانشگاهی در خیابان‌های نیویورک و لندن و واشنگتن می‌گفتند ما از جوانان مصر و تونس یاد گرفته‌ایم و در این‌جا یک میدان التحریر درست کرده‌ایم. خب جوان واشنگتن و لندن و رم از جوانان مسلمان مصری و تونسی یاد می‌گیرند. حالا یک سوال دارم. جوانان مصر و تونس از چه کسی یاد گرفتند؟ اگر این‌جا انقلاب نشده بود در هیچ کشور عربی و اسلامی امروز انقلاب نمی‌شد. تا قبل از انقلاب ما هیچ انقلابی به این سبک در جهان اسلام در تاریخ اتفاق نیفتاده است و این اولین نمونه بوده که مردم به خیابان بیایند و همان‌جا بمانند و شهید و کشته بدهند و الله‌اکبر بگویند تا رژیم سقوط کند. اصلاً تا قبل از انقلاب اسلامی این‌ها سابقه نداشته است. شروع همین انقلاب ما هم اتفاقاً با خانم‌ها بوده است. من این را چند جا گفته‌ام. این را کم می‌گویند. می‌گویند شروع انقلاب از 19 دی سال 56 در قم بوده است در حالی که دو روز قبل از آن یعنی 17 دی 56 در همین مشهد اولین تظاهرات شروع شد و خانم‌ها بود. اولین تظاهرات انقلاب این‌جا اتفاق افتاد. البته شهید ندادند ولی خیلی از خانم‌ها بازداشت شدند. 17 دی روز کشف حجاب بود که این‌ها آمدند و علیه کشف حجاب تظاهرات کردند و من یادم می‌آید چند خیابان پایین‌تر در همین مشهد خانم‌ها آمدند و یک پرچمی هم در دست داشتند که روی آن نوشته بود ما آزادی زندانیان سیاسی را خواهان هستیم و شعار تکبیر می‌دادند و همه هم با حجاب و پوشیده بودند و بعضی از آن‌ها هم روی صورت خود پوشیه انداخته بودند که شناخته نشوند چون یادم هست مادر خود من یکی از این‌ها بود و پوشیه زده بود و آن روز بعضی از خانم‌ها دستگیر شدند. این اولین موج تظاهرات و انقلاب در ایران بود. دو روز قبل از قم زنان در همین مشهد تظاهرات کردند. خودشان هم باور نمی‌کردند که فردا این به کل ایران گسترش پیدا می‌کند و پس‌فردا جهانی می‌شود. این خیلی مهم است. جوان در لندن و نیویورک می‌گوید من از جوان مصری و تونسی یاد گرفته‌ام و جوان مصری و تونسی هم با یکی، دو واسطه و بعضی هم مستقیم از این‌جا یاد گرفته است. این را از این جهت عرض می‌کنم که زنان مسلمان ما در عرصه‌های ورزشی و علمی و اقتصادی و سیاسی و در هر عرصه‌ای که وارد بشوند با این الگو که یک، من حاضر نیستم از کرامت اخلاقی و انسانی خود بگذرم و این را حفظ می‌کنم و مدال هم به دست می‌آورم و قهرمان هم می‌شوم و دوم این‌که حاضر نیستم خانواده‌ی خود را به خاطر یک اعتبار یا شهرت از دست بدهم و هر دو را با هم می‌خواهم جهانی می‌شوند. حاضر نیستم بچه‌ی خود را فدا بکنم. می‌توانم هر دو کار را با هم انجام بدهم. این الگو با این دو، سه خصوصیت به زودی جهانی می‌شود. یعنی حتی زنان غیر مسلمانی خواهند بود که نه برای اسلام و شرع و خدا و آخرت بلکه به خاطر منافع دنیوی خود هم که شده این کار را می‌کنند. حالا یک مثال بزنم که خنده‌دار است و واقعی هم هست اما در پس آن جای گریه هم دارد. در یکی از این کشورهای اروپایی مثل اوکراین یا در جای دیگر در یکی از دانشگاه‌ها این سوال را کردند که چرا خانم‌های ایرانی چادر می‌پوشند و حجاب دارند؟ خب ما راجع به این‌ها صحبت کردیم و گفتیم علت این است که نمی‌خواهند هر مردی به آن‌ها نگاه کند و نمی‌خواهند تبدیل به کالای جنسی بشود و این حرف‌ها را زدم و گفتم می‌خواهند به عرصه‌ی عمومی و جامعه بیایند ولی می‌خواهند به عنوان یک انسان بیایند نه این‌که به عنوان مؤنث باشند و این‌که کسی به آن‌ها جنسی نگاه کند. بلکه باید همه‌ی نگاه‌ها انسانی باشد. مرد و زن برای همسران خود مرد و زن هستند و در جامعه هیچ کس نه مرد است و نه زن است. معنی حجاب این است. و الا اگر قرار بود زن فقط در خانه باشد که حجاب واجب نمی‌شد چون در خانه که حجاب لازم نیست. حجاب را گذاشته‌اند تا زن بتواند با حفظ کرامت خود به عرصه‌ی عمومی و عرصه‌های مختلف بیاید و در کنار خانواده در عرصه‌های دیگر هم حضور داشته باشد. قرآن که صریح می‌فرماید خداوند بر مردان و زنان مؤمن بدون هیچ تفاوتی ولایت قرار داده است که کل مسائل اجتماعی را زیر نظر داشته باشند. «و یأمرون بالمعروف و ینهون ان المنکر...» یعنی نقد و نظارت اجتماعی داشته باشند. این عین آیه‌ی قرآن است که می‌گوید «مؤمنین و مؤمنات...» مردان و زنان در عرصه‌ی عمومی باید ناظر باشند و حضور داشته باشند و انتقاد کنند، پیشنهاد کنند، نظارت کنند، سوال کنند و جلوی انحرافات اقتصادی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، آموزشی را بگیرند. مرد و زن هم فرقی نمی‌کند. این الگو شدنی است. من این حرف‌ها را زدم و او چند سوال کرد و من جواب دادم. این خانم یک دختر جوان دانشجویی بود. دیدم خیلی متأثر شده و تحت تأثیر قرار گرفته است. گفتم شما که دوست نداری هر جا می‌روی به شما توهین جنسی بشود و نگاه‌های معنی‌دار به تو بشود و به تو به یک چشم دیگری نگاه بکنند؟ همه‌ی این‌ها را گفتم. بعد گفتم حالا جدا از دین و خدا و آخرت شما قبول داری که این پوشش یک امر منطقی است و در درجه‌ی اول به نفع زن است؟ یعنی یک نوع وقار برای زن ایجاد می‌کند و به بقیه می‌گوید که مواظب نگاه خود باشید؟ همه‌ی این حرف‌ها را زدم و ایشان همه را تصدیق کرد و بعد که خیلی تحت تأثیر قرار گرفت در آخر جلسه و موقع خداحافظی گفت شما از لباس‌های خانم‌های ایرانی این‌جا چیزی دارید که به من بدهید؟ گفتم لباس‌های خانم‌های ایرانی که با شما فرقی نمی‌کند. همین لباس‌های شماست منتها یک چیزی هم روی آن می‌پوشند. گفتم حالا من که لباس زنانه همراه ندارم ولی می‌توانید مدل‌های پوششی را انتخاب کنید که هم راحت باشید و هم پوشیده باشید. این خیلی جالب بود. در ظاهر می‌خندید ولی در پشت قضیه واقعاً اشک ترحم برای انسانیت دارد. ببینید چقدر قلب این پاک است و می‌خواهد واقعاً انسانی زندگی کند و هیچ چیز بلد نیست. بعد گفت نه، الان می‌خواستم. چون می‌خواهیم با دوست پسرم به دیسکو برویم و در آن‌جا برقصیم و می‌خواستم با لباس خانم‌های ایرانی بروم که سنگین باشم. می‌خواست با لباس‌های پوشیده برود و با دوست پسرش برقصد. من آن‌جا هم خنده‌ام گرفت و هم ته دلم گفتم چقدر هدف این پاک است ولی نمی‌داند چه کار کند. این یک نمونه است. من یقین دارم وقتی این‌ها ببینند زن ایرانی، زن مسلمان در همه‌ی عرصه‌ها هست اما ارزش‌ها و منافع و مزایای خودش را از دست نمی‌دهد و این‌ها را هم به دست می‌آورد همه تحت تأثیر قرار می‌گیرند. چون تمام زنان عالم که فاسد نیستند. تمام زنان عالم که به دنبال فساد نیستند بلکه در محیط بدی بزرگ می‌شوند. بسیاری از آن‌ها دوست دارند پاک باشند. به خصوص در عرصه‌ی ورزش این‌طور است که حالا در بخش آخر عرائضم در این مورد هم یک توضیحی خواهم داد. در خود غرب هم با این‌که یک انحراف بزرگی در این 200، 300 سال اخیر در عرصه‌ی مسائل مختلف انسانی از جمله ورزش پیش آمد اما در عین حال اخیراً به این نتیجه رسیده‌اند و بعضی از آن‌ها بحث می‌کنند که قبلاً تربیت شخصیت باید در خانواده انجام می‌شد که حالا خانواده‌ها از هم پاشیده است. 70، 75 درصد از خانواده‌ها در بسیاری از کشورها از هم پاشیده است. می‌گوید ما نمی‌توانیم خیلی نمی‌توانیم برای تربیت بچه‌ها به خانواده‌ها تکیه کنیم. خانواده نیست. اصل تربیت هم که در خانواده است. امید به مدرسه‌ها بود که مدرسه‌ها هم تربیت نمی‌کنند و همه سکولار شده‌اند. الان شما می‌دانید که در خیلی از این کشورها چیزهایی که ما خلاف اخلاق می‌دانیم را به بچه‌ها آموزش می‌دهند. نهادهای مذهبی و کلیسا هم که خلوت شده و کسی به کلیسا نمی‌رود و عملاً نهاد مذهبی به حاشیه رفته است. می‌گویند ما از سه، چهار چیز توقع داشتیم تا این نسل را تربیت بکند. خانه بود که خانواده متلاشی شده است. مدرسه بود که به این سبک در آمده است، مذهب و نهاد کلیسا بود که آن هم کاملاً به حاشیه رفته است. حالا توقع داریم چه کسی بچه‌ها را تربیت کند؟ این‌که می‌گویم موثق است و در همین دهه‌های اخیر یک جریانی در آن‌جا به وجود آمده است که می‌گویند اقلاً مربیان ورزش باید ببینند که می‌توانند نقش پدر و مادر و کشیش و مدرسه را بازی کنند؟ که البته این حرف شدنی نیست. هر کسی و هر نهادی باید نقش خودش را ایفا کند ولی حتی آن‌جا به این نتیجه می‌رسند. این که عرض می‌کنم عین همین آماری است که در کتاب مربی‌گری شخصیت آمده است. می‌گوید خانواده‌ها که متلاشی شده‌اند و مدارس هم که در نیم‌قرن اخیر به کلی معنویت و اخلاق را کنار گذاشته‌اند و اصلاً این حرف‌ها را مسخره می‌دانند و اگر در یک مدرسه‌ای شخصاً شاگرد خود را دعوت اخلاقی بکند فردا اعتراض می‌کنند و به دادگاه شکایت می‌کنند که چرا حرف‌های دینی زده‌ای؟ چرا که این‌جا لاییک است. می‌گویند چرا ارزش‌های خودت را بچه تحمیل کرده‌ای؟ باید آزادی مطلق باشد. می‌گوید این همه بحران‌های اخلاقی در جامعه‌ی خود پیدا کرده‌ایم برای این‌که مشکل شخصیت انسانی داریم. ارزش‌های معنوی و حتی معنویت غیر مذهبی را از دست داده‌ایم. گفتیم همه‌ی ما از مذهب و کلیسا و کشیش بدمان می‌آید. حالا حداقل یک نوع معنویت و اخلاق غیر کشیشی و غیر کلیسایی داشته باشیم. می‌گوید آن هم تا یک حدی شدنی است. بالاخره برهان و مبنا می‌خواهد. با چه استدلالی به آن سمت برویم؟ اگر گفتی خدایی در کار نیست، بهشت و جهنمی هم در کار نیست، زندگی هم همین دنیا است، انسان هم در درجه‌ی اول جسم است، چطور می‌خواهی اخلاق را درست کنی؟ چطور می‌خواهی گذشت را آموزش بدهی؟ بلوغ جنسی زودرس، سوء استفاده‌های جنسی وسیع، بددهانی، بی‌احترامی به بزرگان و به معلم زیاد شده است. می‌گوید در مدرسه کم‌کم معلم باید با سلاح به کلاس بیاید چون همه‌ی دانش‌آموزان سلاح دارند و مجبور است که از خودش دفاع بکند. بعد می‌گوید امسال در چه تعداد دبیرستان معلم‌هایی به خاطر این‌که به دانشجوهای خود نمره نداده‌اند یا چاقو خورده‌اند و یا گلوله خورده‌اند. می‌گوید رفتارهای خودمحورانه، خشونت بین همسالان و نوجوانان، خشونت و تجاوز جنسی و غیره اخبار روزمره بین نوجوانان شده است و حتی کودکان ما به بلوغ زودرس رسیده‌اند. می‌گوید وقتی نمی‌توان با آن‌ها از چنین مسئولیت‌های حداقلی سخن گفت چطور می‌خواهید از مسئولیت شهروندی سخن بگویید که بدون ترس پلیس و زندان خودشان حریم نگه دارند. می‌گوید ما احتیاج به یک دانش معنوی در نسل‌های آینده احتیاج داریم ولی نمی‌دانیم این را از کجا بیاوریم. بعد در همین کتاب آمار می‌دهد و می‌گوید ببینید ما چه نسلی ساخته‌ایم. این کتاب برای حداقل 15 سال پیش است. این آمار تصاعدی بالا می‌رود. حالا می‌گوید باید ببینیم می‌توانیم با مربی ورزش این‌ها را یک مقدار کنترل کنیم یا نمی‌توانیم. در 15 سال پیش می‌گوید ما در ایالات متحده بالاترین میزان جنایت در جهان در محدوده‌ی 15 تا 24 ساله را داریم. بیشترین جوانان و نوجوانان جنایتکار در کل جهان در کشور آمریکا هستند. هر آمریکایی جوان در 16 سالگی به طور تقریبی شاهد 200 هزار عمل خشونت‌آمیز در رسانه‌ها، وسایل ارتباط جمعی یا در کوچه و خیابان است. یک جوان 16 ساله سالی 200 هزار عمل خشونت آمیز می‌بیند. می‌گوید ما در چندین مدرسه نظرسنجی و بررسی کرده‌ایم. می‌گوید یک سوم کلاس دوازدهمی‌ها معتاد به مواد مخدر هستند. یعنی نزدیک به 30 درصدشان معتاد هستند. 12 درصد کلاس هشتمی‌ها و 22 درصد کلاس دهمی‌ها معتاد هستند. این آمار خیلی عجیب است که می‌گوید نیم میلیون جوان و نوجوان سالانه سعی می‌کنند خودکشی کنند. نیم میلیون جوان و نوجوان در سال اقدام به خودکشی می‌کنند که حداقل 6 هزار نفر از آن‌ها در هر سال موفق می‌شوند. این مدل زندگی و سبک زندگی این‌هاست و حالا می‌خواهند این سبک زندگی آمریکایی را برای دنیا الگو هم بکنند و از طریق فیلم‌ها و ماهواره‌ گسترش هم بدهند. 50 درصد جوانان 9 تا 21 ساله گفته‌اند دست کم یک بار از فروشگاه‌ها رسماً سرقت کرده‌اند. یعنی نصف جوان‌ها گفته‌اند. حالا خیلی‌ها هم که نمی‌گویند ولی نصف آن‌ها رسماً گفته‌اند ما از فروشگاه‌ها دزدی کرده‌ایم. 76 تا 80 درصد دانشجویان کالج‌ها اعتراف کرده‌اند که در امتحانات تقلب می‌کنند. بعید می‌دانم بچه‌های ما این‌قدر تقلب کنند ولی حالا از این یکی می‌گذریم. بازداشت به جرم تجاوز بین سال‌های 1990 تا 2000 بین مردان 13 تا 16 ساله 42 درصد بوده است. حالا این بازداشت بوده و خود تجاوز را نگفته است. 42 درصد یعنی چیزی نزدیک به نصف پسرهای 13 تا 16 ساله به جرم تجاوز حداقل یک بار بازداشت شده‌اند. بعد می‌گوید ما الان چطور می‌توانیم این جامعه را کنترل کنیم؟ آیا امیدی هست؟ آیا می‌توان کاری که از خانواده و مدرسه و کلیسا بر نیامده را مربی ورزش انجام بدهد؟ البته اظهار تردید می‌کند و نمونه‌های دیگر هم هست که من نمی‌خوانم. راجع به ورزش زنان هم گفته که من یکی، دو مورد آن را می‌خوانم. چند نفر از بازیکنان تیم فوتبال دختران شیکاگو به دلیل اعمال خشونت در هر بازی روانه‌ی بیمارستان می‌شوند. حالا فکر می‌کنم هنوز در ورزش‌های خانم‌های ما هنوز این‌طور نشده باشد. هست یا نیست؟ نیست. نوشته چند دختر از تیم فوتبال دختران شیکاگو در هر بازی روانه‌ی بیمارستان می‌شوند. 11 درصد بازیکنان فوبتال دبیرستانی برای پیروز شدن در بازی و کسب برتری حریفان «آنابولک استروئید» استفاده می‌کنند. عذر می‌خواهم این آمار را می‌خوانم. ولی چون ایشان خوانده و به عنوان یک مربی به مربی‌های ورزش می‌گوید می‌خوانم. می‌گوید در لس‌آنجلس نمونه‌های متعددی از این قبیل اتفاق افتاد که بازیکنان بسکتبال دبیرستانی دسته جمعی به یکی از دختران همراه تیم مقابل تجاوز کردند. در نمونه‌‌ی بعدی می‌گوید بسیاری از مربیان استعفا می‌دهند و موج استعفا در میان مربیان ورزش در حال گسترش است و علت اصلی آن هم بی‌احترامی بازیکنان به مربی و حتی خشونت علیه مربی است. یعنی مربی خود را می‌زنند. همین‌طور داورها را می‌گوید. متأسفانه این فضاها، هم دوپینگ، هم تهمت و نشریه‌های زرد ورزشی، هم این خشونت‌ها و هم پرونده‌سازی‌های اخلاقی برای همدیگر دارد وارد ورزش ما هم می‌شود. حالا به عنوان نمونه داریم فوتبال را می‌بینیم. یک برنامه‌ای در تلویزیون هست که همه را به جان هم می‌اندازد. یک شبی دیدم که دارند از همین ساخت و پاخت‌های تیم‌های فوتبال می‌گوید. می‌گفت این‌ها جادوگر هم دارند و می‌گویند این را جادو بکن و او را جادو بکن. این‌ها ورزش به سبک غربی است. این کارها همه از آن‌جا آمده است. می‌دانید که در آن‌جا بعضی از تیم‌های مشهور فال‌بین و جادوگر دارند و این‌ها را استخدام کرده‌اند. در اروپا و آمریکا این‌ها هست. دوپینگ و این‌که به هر قیمتی ببریم و سازش بین تیم‌ها و این‌که تو فلان جا بباز تا من فلان‌ جا ببرم و به جای آن من در فلان جا می‌بازم تا تو در فلان جا ببری همه همان شعاری است که می‌گفت ورزش برای ورزش‌پرستی و ورزش برای شهرت و ورزش برای دلار. اتفاقاً من از شما سوال می‌کنم که حقیقت ورزش این‌جا قربانی نمی‌شود؟ حقیقت ورزش چه هست؟ نشاط و رقابت سالم است. اصلاً اگر شما از ورزش نشاط و رقابت سالم و شایسته‌سالاری را بگیری چه نشاطی برای ورزش می‌ماند؟ با این کارها روح ورزش را می‌گیرند. من نمی‌گویم که شما اخلاق را ورزش را گرفتی بلکه می‌گویم شما خود ورزش را از ورزش گرفتید و ورزش را تبدیل به چیز دیگری کردید. چیزی که باید نشاط بیاورد غم می‌آورد. مدام دعواست. من گاهی که از کنار کیوسک‌های مطبوعاتی رد می‌شوم به این روزنامه‌های ورزشی نگاه می‌کنم و واقعاً چیزی که آدم در اکثر این‌ها نمی‌بیند ورزش است. نوشته چه کسی چه کار کرد و دخترخاله‌ی چه کسی فحش داد و ماشین فلانی چه هست و فلانی طلاق گرفت و فلانی با فلانی ازدواج کرد. خب این‌ها اصلاً به شما چه مربوط است؟ در حریم خصوصی افراد رفته‌اند. اسم این‌ها ورزش است؟ حاشیه بر متن غلبه کرده است.

فرموده‌اند با توجه به فرمایشات شما در خصوص نقش مربی ورزش در جامعه و مسئولیت سنگین و بالایی که در این امر بر عهده‌ی این قشر است آیا احساس نمی‌کنید این‌قدر این مسئولیت بالا رفته که دیگر از عهده‌ی مربی و مربی‌های ما خارج باشد؟

به نظر من نه. منتها باید این‌ها را گفت که از یادمان نرود. ما کاملاً در خطر هستیم که در آن دو دام دیگر بیفتیم. یکی دام بی‌تحرکی و رخوت و افسردگی و تنبلی به اسم وقار و یکی هم این‌که به دام فحشا و فساد و توهین به کرامت انسان و به خصوص زن در عرصه‌ی ورزش به اسم اصالت ورزش بیفتیم. نه‌خیر. به نظر من این‌ها در توان شما هست. ما در تاریخ ایران چه زمانی این‌قدر مربی سالم داشته‌ایم؟ اصلاً این تعداد مربی‌های خانمی که اهل دین و اخلاق هستند و در عین ورزشکار هم هستند و مدال‌آوری می‌کنند را در تاریخ ایران چه زمانی داشته‌ایم که هم به لحاظ دینی و معنوی و هم به لحاظ ورزشی قوی باشند؟ ما هیچ وقت نداشته‌ایم. الان فرصت بسیار خوبی است. فقط یک اتفاقی در حال افتادن است که به نظر من یک مقصر مهم آن هم رسانه‌ها هستند، حالا هم رسانه‌های خارجی و هم رسانه‌های داخلی که می‌خواهند ادای آن‌ها را در بیاورند و یکی هم کوتاهی در مدارس است که فلسفه‌ی ورزش درست بیان بشود. ورزش‌هایی که از همان موقع بوده از پیاده‌روی، شنا، تیراندازی، کشتی، وزنه‌برداری و تمام این‌ها را در سیره‌ی پیامبر داریم که در آن شرکت می‌کرده‌اند. منتها آن را با یک مسئله‌ی بالاتر گره می‌زدند. مثلاً یک روز پیامبر(ص) رد می‌شدند و می‌دیدند که جوان‌ها وزنه می‌زنند. پیامبر(ص) هم آمدند و گفتند قبول دارید که من داور شما باشم؟ گفتند بله. داوری کردند و گفتند فلانی برد و در آخر هم گفتند به شما بگویم که چه کسی از همه‌ی شما و حتی از این فردی که اول شد قهرمان‌تر است؟ گفتند بگویید. فرمودند کسی که این سنگ به این سنگینی را برداشت در این بازی قهرمان شد اما کسی که بتواند خودش را مهار کند پهلوان پهلوانان است. یعنی ورزش بود و در کنار آن انسانیت و رشد را هم مطرح کردند. پیامبر و اهل بیت(ع) می‌فرمایند اصلاً یکی از وظایف پدران این است که به فرزندان خود ورزش آموزش بدهند. آموزش ورزش را جزو وظایف می‌دانند. حالا آن زمان شنا و اسب‌سواری و تیراندازی هم ورزش بود و هم مقدمه‌ی رزم به خصوص برای پسرها بود و این جزو وظایف تعلیم و تربیت پدر و مادر بود که باید یک برنامه‌ای هم برای ورزش سالم بچه‌ها بریزند. الان ما این‌ها را تشریفاتی می‌دانیم. یک مسئله‌ی بسیار مهم هم سالم کردن این باشگاه‌های ورزشی است که وقتی خانواده بچه‌ی خود را می‌فرستد، وقتی دختر و پسر خود را می‌فرستد خاطرجمع باشد که فضای باشگاه سالم است و مربی‌ها همه درست باشند و باید یک فضای سالمی حاکم باشد. اگر این کار نشود ورزش عمومی نمی‌شود و به جامعه نمی‌رود. خیلی از خانواده‌ها می‌ترسند بچه‌ی خود را به باشگاه بفرستند چون نمی‌دانند آن‌جا چه محیطی است و به خصوص برای دختر که آسیب‌پذیرتر است محیط باید سالم‌تر باشد. این‌ها از چیزهایی نیست که صبر کنیم تا خودش درست بشود و بعد بچه‌ها را بفرستیم. بلکه باید محیط را درست بکنیم. باید به اندازه‌ی کافی سالن ورزشی سالم که دخترها بتوانند در آن فعالیت بکنند و پسرها جداگانه فعالیت بکنند با برنامه‌ریزی و مدیریت فراهم بشود نه این‌که صبر کنیم تا ببینیم چه می‌شود.

فرموده‌اند ممکن است اشاره‌ای هم به شعار سینما برای سینما بفرمایید؟

بله، عرض کردم. وقتی می‌گوییم هنر برای هنر اعم از سینما برای سینماست. اصلاً این‌ها هم یک مقدار شعار است. منظور از سینما برای سینما چه هست؟ اگر منظور هنر است که اصلاً اگر چیزی این‌ها را نداشته باشد که سینما نیست. وقتی می‌گویید ورزش برای ورزش اگر منظور شما مهارت ورزشی است باید بگویم اگر مهارت نباشد که ورزشی نیست. پس ورزش برای یک چیز دیگر است. هیچ چیزی برای خودش نیست. شما که می‌روی ورزش بکنی برای یک هدفی می‌روی. یا برای سلامت است، یا برای نشاط است، یا برای پول و اداره‌ی معاش و زندگی است، یا برای کمک به دیگران است. بالاخره یک چیزی پشت این ورزش کردن هست. لذا عرض کردم ورزش برای چه؟ حتماً ورزش برای یک چیزی است. این مثل هر کار دیگری می‌ماند. مثل این‌که وقتی صبح از خانه بیرون می‌روی حتماً‌ برای یک کاری است. این «برای» مهم است. ورزش برای ورزش دروغ است. سینما برای سینما، هنر برای هنر، علم برای علم، همه دروغ است و اصلاً عملی نیست. اصلاً این شعار علم برای علم را نظام سرمایه‌داری در برابر ایدئولوژی‌های ضد سرمایه‌داری چپ در غرب درست کرد. مثلاً آن‌ها می‌گفتند علم برای برابری، هنر و سینما در خدمت مبارزه‌ی طبقات فلان ولی نظام سرمایه‌داری آمد و گفت این حرف‌ها چه هست که می‌زنید؟ علم برای علم، هنر برای هنر، سینما برای سینماست. ظاهراً خیلی قشنگ است. این یعنی همه‌ی مسائل دیگر را ورزش جدا کنید اما واقع قضیه چه بود؟ این یک تاکتیکی بود که سیاستمدار و سرمایه‌دار آمدند و دانشمند و هنرمند و ورزشکار را خریدند. طرف می‌خواست وارد فعالیت‌های عدالتخواهانه و خیریه و دینی بشود به می‌گفتند نه‌خیر، علم برای علم، هنر برای هنر، ورزش برای ورزش است. بعد خودشان همه‌ی این‌ها را در استخدام خودشان می‌گرفتند. یعنی این‌ها عملاً در مسیر منافع سرمایه‌دار و سیاستمدار قرار می‌گرفتند. این شعاری برای همین است و الا باطن ندارد. اصلاً حضرت امام در اوایل انقلاب برای تیم‌های ورزشی ما در سطح جهان دو مأموریت تعریف کرد و گفت یکی ورزش است که برنده و قهرمان بشوید و یکی هم این است که وقتی شما را می‌بینند ملت‌های دیگر بگویند عجب ملتی هستند و بگویند این آدم از بین کدام ملت آمده است. به نشر فرهنگی و گسترش فرهنگی انقلاب اشاره داشتند. بگویند این چه ملتی است که این‌ها نماینده‌ی آن هستند؟ از نظر اخلاق و مروت و سلامت نمونه باشند. این به خصوص در مورد خانم‌ها صدق می‌کند. شما می‌دانید همین خانم‌های محجبه که به بعضی از این صحنه‌ها رفتند خیلی چیزها را در ذهن‌ها به هم ریختند. اصلاً معادله‌هایی را به هم ریختند. الان من به بعضی از این کشورها می‌روم و می‌گویم در دانشگاه‌های ما خانم‌ها حضور دارند و حتی از پسرهای ما هم بیشتر هستند، در ورزش هستند، در مجلس هستند و همه محجبه و با پوشش هستند و این‌ها اصلاً باور نمی‌کنند. باور نمی‌کنند چون در ذهن‌ آن‌ها این نقش بسته که یا زن در صحنه نیست یا اگر هست باید آن طوری باشد که آن‌ها می‌خواهند. تصور این‌که یک مدل سومی هم هست را ندارند و این خیلی مهم است. کار عظیمی در حال انجام شدن است.

خب این‌جا یک سوالی را پرسیده‌اند که راجع به مباحث جنسیت در زن و مرد است که اگر خواستید ما مطرح می‌کنیم ولی الان به این بحث مربوط نیست.

فرموده‌اند ایروبیک رقص نیست. من مربی ایروبیک هستم و هیچ رقصی در آن نمی‌بینم.

اولاً من شوخی کردم بعد هم این‌که من نگفتم، بعضی از حضار گفتند ایروبیک رقص است. بعد هم چرا تعارف می‌کنید؟ رقص است. ورزش رقص‌آمیز است. می‌گویند حرکات موزون است. خب حرکات موزون همان رقص سابق است.

حرکات موزون هم نیست. بعضی از مربیان به خاطر این‌که شاگرد جذب کنند و حالا به هر دلیل دیگری حرکات موزون هم اضافه می‌کنند. فکر می‌کنم این وظیفه‌ی فدراسیون و یا تربیت بدنی است که نظارت داشته باشد.

خیلی جالب شد. ایشان می‌گویند اصلاً آن ایروبیکی که باید باشد این نیست که الان اجرا می‌شود. خب ما این چیزی را می‌گوییم که اجرا می‌شود. من اصل آن را نمی‌دانم چه هست، بلکه همان چیزی که دیده‌ایم را می‌گوییم.

البته ایروبیک رزمی هم داریم.

بله. یک نفر به یکی از همین کلاس‌های ایروبیکی که در جامعه می‌گذارند رفته بود و می‌گفت فلانی جای شما خالی بود که بیایی ببینی از پیرمرد 70 ساله تا بچه‌ی 6 ساله دو ساعت رقصیدیم. اصلاً کسی هم به ما نگاه نمی‌کرد و کسی هم نمی‌گفت این حرکت ورزشی هست یا نیست. ما این را می‌گوییم و نمی‌دانیم اصل این ورزش چطور است. همان چیزی را می‌گوییم که الان در جامعه هست. و الا من جسارت به هیچ ورزشی نمی‌کنم و گفتم که به همه‌ی ورزشکار‌ها ارادت دارم. خود من در دوران جوانی عضو تیم ملی محله بودم. این را جدی می‌گویم. من را دست کم نگیرید. حتی در یک دوره‌ای عضو تیم ملی مدرسه هم بودم. حیف که آن زمان‌ها کسی برای ما دست نمی‌زد.

اگر در کودکی فرزند پر‌تحرک خود را منع کرده باشیم و مرتب گفته باشیم بنشین حالا باید چه کار کنیم که جبران شود؟

معلوم می‌شود این بلا را بر سر او آورده‌اید. حالا باید تا می‌توانید او را بدوانید. مادر من می‌گفت وقتی شما کوچک بودید به دویدن روی زمین اکتفا نمی‌کردید و روی دیوارها دنبال هم می‌کردید.

فرمودند چرا اسامی خداوند مذکر است؟

ببینید اصلاً خدا نه مذکر است و نه مؤنث است. خدا جنسیت ندارد. این تصور جنسیت خداوند در ادیان شرک‌آمیز به وجود آمد و همین‌طور در مسیحیت هم بود. در مسیحیت از خدای پدر و خدای پسر و روح‌القدس بحث شد و در آیین‌های شرک‌آمیز هم از آیین میتراییزم باستان تا هندوایزم این بود. الان می‌دانید که هندی‌ها چند میلیون خدا دارند که بعضی از آن‌ها مرد هستند و بعضی دیگر زن هستند. می‌گویند خدای فلان با خدای فلان ازدواج کرد و خدای فلان به دنیا آمد. جنسیت و شرک در باب خدا چه در تفکر مسیحی و کلیسا و چه در تفکرات شرک‌آمیز شرق و چه در تفکر اساطیری یونان و روم که آن‌ها هم خدایان نر و ماده داشتند و الهه‌ی آتش و الهه‌ی فلان داشتند، در تفکر بت‌پرستی اعراب مثل همین لات و منات و حبل که همه نر و ماده داشتند، بوده است. این تفکر جنسیت خدا اساساً یک تفکر شرک‌آمیز است. خداوند جنسیت ندارد. این که برای فرد مسلمان روشن است. منتها اگر منظور شما الفاظ است مربوط به قواعد لغت است. در زبان‌های دیگر هم همین‌طور است. برای انسان چه زن، چه مرد ضمیری که می‌آورند فرق می‌کند. مثلاً به جای «She»، «He» می‌آورد. منتها این‌جا این «He» به معنای مرد نیست. اگر جدا از جنسیت می‌گوید به معنای «کسی که» می‌گوید «مَنْ» به معنای مذکر نیست. این کلی است. چه مرد است و چه زن است. وقتی در مورد انسان می‌گوید «هُوَ» همین است. در مورد خداوند هم می‌گوید «هُوَ الله» و «هی الله» نمی‌گوید. این مربوط به قواعد زبان است. در زبان انگلیسی هم همین‌طور است. در زبان فرانسه هم همین‌طور است. در هندی هم همین‌طور است. آن «He» که در برابر «She» می‌آید «He» مذکر است و «She» مؤنث است. اما وقتی «He» و «She» نیست و مستقلاً «He» می‌آید نه مذکر است و نه مؤنث است. «هوَ» در عربی هم همین‌طور است. اگر بحث زن و مرد است «هو» مذکر می‌شود و «هی» مؤنث می‌شود اما اگر جدا از «هو» و «هی»، «هو» گفته شد نه به معنای مؤنث است و نه به معنای مذکر است. خداوند هم که در قرآن جنسیت ندارد و مسلمان‌ها که برای خدا جنسیت قائل نیستند. قرآن صریحاً فرمود «لم یلِد و لم یولد و لم یکن لهُ کفواً احد». من گاهی می‌گفتم که این یعنی چه؟ مگر تا حالا کسی گفته خدا می‌زاید یا مثلاً خدا پدر و مادر دارد؟ این حرف‌ها چه هست؟ بعداً دیدم بله، الان دو، سه میلیارد از بشریت معتقد هستند خدا جنسیت دارد و پدر و مادر دارد و خداها با هم ازدواج می‌کنند و نر و ماده دارند. من که این‌ها را نمی‌دانستم و با خودم می‌گفتم مگر کسی هم هست که فکر کند خدا پدر و مادر و بچه داشته باشد. چرا باید هر روز چند بار بگوییم «لم یلد و لم یولد»؟ بعد دیدم حداقل سه میلیارد و شاید هم بیش از سه میلیارد انسان همین اعتقاد را دارند. اگر مسیحی‌ها را حساب کنیم که دو میلیارد مسیحی داریم، دو میلیارد هم بودایی و هندو داریم، خود این چهار میلیارد می‌شود. بت‌پرست‌هایی هم در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین داریم. مجموعاً بیش از نیمی از 7 میلیارد بشر همین الان بت‌پرست هستند و قائل به جنسیت خدا و حتی زاد و ولد خدا و خدایان هستند. در مورد این‌ها اشتباه نکنید. وقتی قرآن می‌خوانید فقط برای ختم‌ِ قرآن آن را نخوانید و یک مقدار هم به معانی توجه بکنید. خیلی ممنون و متشکر هستم. انشاالله موفق و مؤید باشید. هر چه شما بتوانید نشاط و سلامت و ورزش را بین دختران و جامعه‌ی زنان ما با حفظ اخلاقیات اسلامی گسترش بدهید بزرگ‌ترین جهاد است. چون این‌ها می‌خواهند بگویند زنان و دختران مخیر به دو چیز هستند. یا بی‌تحرکی و افسردگی و تلاش نکردن و مرده‌دلی و یا فساد و برهنگی و بی‌حجابی و بی‌دینی و شما می‌گویید نه‌خیر، نه این و نه آن و بلکه باید راه سومی رفت که آن راهِ اسلامی است.

از نظر شما فکر نمی‌کنید در این برهه از زمان جامعه‌ی غرب توانسته به یک نوع در مملکت ما و مخصوصاً در آموزش و پرورش که بنیادی‌ترین نهاد است رخنه کند؟ الان به نظر من باید وزارت ورزش یک حرکتی در آموزش و پرورش بکند از این جهت که الان خیلی از ساعت‌های ورزش را می‌گیرند و به درس اختصاص می‌دهند. یعنی الان از جنبه‌ی آموزش و پرورش دارد به آن رکود می‌رسد.

درست است. فرمایش شما درست است. می‌فرمایند وزارت ورزش و وزارت جوانان الان وظیفه‌ای در باب مدارس ندارند؟ چرا. شاید الان اصلی‌ترین وظیفه را آن‌ها دارند. چون بیشترین ارتباط و تماس را باطط دختران جوان و نوجوان ما آموزش و پرورش دارد. حتماً همین‌طور است. از طریق رسانه‌ها و مسائل مختلف از آن طرف جریان‌سازی می‌شود و از این طرف هم خانواده‌های متدین و اخلاقی از ترس این‌که بچه‌های خود را در این مسیر از دست ندهند آن‌ها را تشویق نمی‌کنند و ممکن است حتی مانع هم بشوند. البته حق هم دارند. وقتی که اعتماد نداری حق داری. باید سالم‌سازی فضا در این مسیر زیاد باشد. باید یک چیز را هم در قالب جمله‌ی آخر به شما عرض بکنم. کسی فکر نکند این‌ها از باب اضطرار مدرنیته و اکلمیته گفته می‌شود که حالا چون در دنیا زنان ورزش می‌کنند ما هم باید بگوییم که آن‌ها ورزش بکنند. البته گفتم در صدر اسلام ورزش بسکتبال و بدمینتون که نبوده و همین ورزش‌هایی بوده که در المپیک یونان بوده است و همه رزمی بوده است. این‌ها در جهان اسلام و ایران و جاهای دیگر هم بوده است. در همین رشته‌ها ما زنانی داشتیم. می‌دانید خانم‌هایی جزو اصحاب پیامبر(ص) هستند که در جبهه‌ها حاضر می‌شدند. برای جنگیدن حاضر نمی‌شدند اما جنگیده‌اند. ما خانمی از اصحاب پیامبر(ص) داریم که می‌گوید من در 9 عملیات جنگیده‌ام و پیامبر(ص) هم دیدند و از من تشکر کردند. می‌گفتند اصل این است که خانم‌ها خودشان را در خطر قرار ندهند ولی اگر لازم می‌شد می‌آمدند. خانمی برای نبرد و عملیات و درگیری می‌آید و از پیامبر(ص) اجازه می‌گیرد و می‌گوید اجازه می‌دهید من هم بیایم و کمک کنم؟ پیامبر(ص) می‌فرماید «علی برکت الله...» می‌فرمایند با برکت خدا بیایید. خانمی هست که می‌گوید در جنگ خندق مشرکین و یهودی‌ها با هم ساختند و یهودی‌ها علی‌رغم قراردادی که با پیامبر(ص) بسته بودند از پشت آمدند و ضربه زدند و به پشت جبهه نفوذ کردند. خانم‌ها و بچه‌ها و چند نفر از آقایان هم در آن‌جا بودند. یکی از خانم‌ها آن‌جا هست که وقتی می‌بیند سربازان دشمن آمده‌اند به یکی از آقایانی که شاعر بوده و «حسان بن ثابت» نام داشته و شاعر پیامبر(ص) بوده است و در مدح انقلاب شعرهای اسلامی می‌گفته، می‌گوید دشمن آمده است. شمشیرت را بردار و بجنگ. او می‌گوید من فقط بلد هستم شعر بگویم. می‌گوید من شاعر هستم و رزمنده نیستم. این‌جا نقل شده که خود خانم شمشیر را برمی‌دارد و بافتنی که در دست داشته را به دست آقا می‌دهد و می‌گوید پس تو این را بباف تا من بروم و بجنگم. شمشیر را برمی‌دارد و می‌رود و نقل شده چهار نفر از نیروهای دشمن را می‌زند. خانمی هست که همسر شهید است. مگر امکان دارد که این‌ها آموزش ندیده باشند و بلد نباشند و این کارها را بکنند؟ خانمی هست که همسرش به جبهه می‌رود و شهید می‌شود. یکی از رزمنده‌ها از ایشان خواستگاری می‌کند و با او ازدواج می‌کند. در عملیات بعدی او هم شهید می‌شود. در عملیات بعدی این خانم پیش پیامبر(ص) می‌رود و می‌گوید اجازه بدهید که می‌خواهم به جبهه بیایم. پیامبر(ص) می‌گویند شما دو بار همسر شهید شده‌اید. می‌گوید نه، به من اجازه بدهید که به جبهه بیایم. پیامبر(ص) اجازه می‌دهند. این خانم در جنگ با امپراطوری روم در موقعیتی قرار می‌گیرد که در منابع معتبر آمده که پیامبر(ص) به او می‌گوید شما خود را در معرض خطر و تیر قرار نده و همین‌جا مثلاً به رزمندگان آب بدهید و با بعضی از خانم‌های دیگر به زخمی‌ها برسید. این گوش به حرف نمی‌کند و می‌گوید من باید بیشتر کمک کنم. آمده که ایشان تیرانداز ماهری بوده است. نقل کرده‌اند از هر 10 تیری که ایشان می‌زده 9 تیر به هدف می‌خورده است. اگر الان در این المپیک تیراندازی بود حتماً مدال می‌آورد. نقل شده که ایشان همان‌طور که تیر و کمان را برداشت و جلو رفت. یکی از بستگان و فامیل این خانم هم آن‌جا بوده است. بعد از چند ساعت درگیری به این خانم می‌گوید می‌دانی آن فرد کیست؟ خانم می‌گوید نه. به او می‌گوید این همان کسی است که شوهر تو را شهید کرد. آن‌جا دارد که این خانم نشست و هدف گرفت و تیر را درست به پیشانی طرف زد و او را کشت. نقل شده که 4 سرباز امپراطوری روم به سمت این خانم حمله کردند. آن مسلمانی که راوی است و نقل می‌کند می‌گوید من ترسیدم. می‌گوید چهار نفر آن‌ها از جنگنده‌های آموزش‌دیده‌ی رومی بودند که به سمت او می‌آمدند. حالا من خانم نیستم که اندازه‌ی شما احساسات داشته باشم و بفهمم. چون در یک روایتی از امام صادق(ع) دیدم که می‌فرمایند زنان از مردان به خدا نزدیک‌تر هستند. از ایشان پرسیدند برای چه؟ امام صادق(ع) فرمودند برای این‌که زنان مهربان‌تر هستند و به خداوند که مظهر رحمت مطلق است نزدیک‌تر هستند. حالا می‌خواهم قدرت روحی را بگویم. مادری در کربلا وقتی همه شهید شده‌اند بچه‌ی خود را می‌فرستند که وقتی این بچه راه می‌رود شمشیری که به کمرش آویخته روی خاک‌ها کشیده می‌شده است. این‌قدر قد او کوتاه بوده است. امام حسین(ع) به او می‌فرمایند چه کسی به شما گفت به این‌جا بیایی؟ برگرد و پیش مادرت برو. از بچه می‌پرسد مادرت کجاست؟ می‌گوید من را مادرم فرستاده است. گفت شمشیر تو روی خاک کشیده می‌شود. گفت مادرم شمشیر را به کمرم بست و گفت پسرم برو و دیگر نمی‌خواهم برگردی. تا حسین زنده هست تو باید شهید بشوی. این‌ها بوده‌اند. این‌ها در دامن یک چنین زنان با شخصیتی تربیت شده‌اند. این به لحاظ قدرت روحی است. آن خانمی که پسر تازه‌دامادش جلو می‌رود مسیحی بوده است. تازه 10، 15 روز قبل از کربلا مسلمان شده است. پسر تازه‌دامادش جلو می‌رود و شهید می‌شود و سر پسرش را جلوی او می‌اندازند و سر پسرش را بر می‌دارد و به جلوی دشمن می‌رود و می‌بوسد و به طرف آن‌ها پرت می‌کند و می‌گوید ما چیزی که برای خدا داده‌ایم را پس نمی‌گیریم. شنیدن این‌ها آسان است. می‌گوید من برای خدا پسرم را فرستاده‌ام حالا تو سرش را برای من می‌فرستی که من را بترسانی یا من را به گریه بیندازی؟ این شخصیت زنان ما بوده است. خانم‌هایی بوده‌اند که شاعر و سخنران و خطیب بوده‌اند و به جبهه می‌آمده‌اند و سخنرانی می‌کردند. سه، چهار نفر از این خانم‌ها هستند که اسم‌های آن‌ها در تاریخ هست. شاعران قوی، اهل قلم و اهل بیان بوده‌اند. وقتی که حضرت امیر شهید می‌شوند و حکومت به دست معاویه می‌افتد، معاویه شروع می‌کند و بعضی از شخصیت‌هایی که در زمان حضرت امیر با حضرت امیر بوده‌اند و به این سمت ضربه زده بودند را یکی یکی می‌کشد و یا بازداشت می‌کند و یا احضار می‌کند. از جمله می‌خواهد بعضی‌ها را از نزدیک ببیند از بس که از دست آن‌ها عصبانی بوده است. بین این‌ها دو، سه خانم هستند. خانم‌هایی که مثلاً در عراق بوده‌اند و این از شام فرمان می‌دهد که این‌ها را بازداشت کنید و به این‌جا بیاورید. نیروی ویژه می‌رود آن خانم را از پایتخت می‌گیرد و به آن‌جا می‌برد. خب همه‌ی این‌ها در روایات ما هست. آن‌جا معاویه از آن زن می‌پرسد تو همان زنی نیستی که در جنگ صفین جلو می‌آمدی و در خط مقدم سوار بر اسب و شتر می‌شدی و برای رزمنده‌های علی سخنرانی می‌کردی و شعرهایی که خودت گفته بودی را آن‌جا با صدای بلند می‌خواندی و رزمنده‌ها را تحریک می‌کردی که به سمت ما بیایند و بجنگند و شهید بشوند؟ گفت چرا. من همان هستم. معاویه گفت تو همان کسی نیستی که حتی برادر خودت هم با همین شعرهای خودت به کشتن دادی؟ گفت برادر من به بهشت رفت. او شهید شد و خوشا به حالش. شخصیت و قدرت این زن را ببینید. معاویه که کم کسی نبوده است. در آن لحظه بزرگ‌ترین قدرت جهان و بزرگ‌ترین امپراطوری جهان بوده است. همه را هم لت و پار کرده است. امام حسین و حضرت امیر را شهید کرده و حکومت را گرفته و کاملاً مسلط است. حالا این خانم جلوی او ایستاده است. بعد معاویه می‌گوید شعرت را بخوان. این خانم می‌گوید من یادم نیست شعر چه بوده است. حالا عمداً یا سهواً به این حرف محلی نمی‌گذارد. معاویه آن شعر را می‌خواند و می‌گوید من شعرهای تو را حفظ هستم. حالا ببینید چقدر سوخته است. معاویه شعر را حفظ است. می‌گوید تو با این شعرها خیلی من را اذیت کردی. بعد این خانم به جای این‌که بترسد دستش را بالا می‌آورد و می‌گوید خدا تو را سپاس می‌کنم که دشمن تو و علی را با این شعرها این‌قدر سوزانده‌ام که بعد از این همه سال به یاد دارد و شعرهای من را حفظ کرده است. من افتخار می‌کنم. خب این نگاه اسلام به زن بوده است. اسلام زن را یک ضعیفه‌ و یک موجود منفعل نمی‌داند. کرامت، اخلاق، عفت، حیا، خانواده، شوهر، فرزند به جای خود است. زن مسلمان عفیفه هست ولی ضعیفه نیست. ما اصلاً ضعیفه نداریم. در روایات ما یک بار از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نشنیده‌اید که به زن ضعیفه بگویند. این‌ها فرهنگ اموی و عباسی بود. از نظر علمی هم زنان دانشمند و عالم زیادی داریم. طرف می‌گوید فلان خانم نزد امام صادق(ع) رفت. این خانم، خانمی است که در دفاع از عدالت و اهل بیت(ع) به زندان افتاده و زیر شکنجه دست او قطع شده است و این خانم عالم بوده است. یکی از اصحاب امام صادق(ع) می‌گوید ما با امام صادق نشسته بودیم و بحث می‌کردیم و وقتی این خانم وارد شد دیدم امام صادق(ع) به احترام ایشان بلند شدند. امام صادق(ع) به احترام این خانم بلند شد و تعارف کرد و ایشان را به بالای مجلس آورد و نشاند. می‌گوید امام صادق(ع) این‌قدر برای این خانم احترام قائل بود که صحبت خود را قطع کردند و در حضور ما در بقیه‌ی جلسه با این خانم صحبت می‌کردند و بعد به ما رو کردند و گفتند گوش کنید و ببینید که این خانم چه می‌گویند. این از لحاظ علمی است، آن هم از لحاظ سیاست و جهاد و شعر است. در عین حال عفت و اخلاق هم هست. خیلی ممنون و متشکر هستم. انشاالله موفق باشید.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha